نمیدانم فــرهــاد از چه می نالید؟؟؟
او که تمام زندگی اش شیــریــن بود!!!
بیستون را عشق کَند و شهرتش فرهاد بُرد...سلام.کلاً من هم به این نتیجه رسیدم که فرهاد بیخودی می نالید.چون همه ی زندگیش شیرین بود.اونجاهایی هم که می نالید تقصیر خودش بود.وقتی خسرو فرستادش پی نخود سیاه،خُب خسته میشد از بس الکی کوه می کند.واسه همینم می نالید.کلاً فرهاد سرکار بوده بنده خدا.پس در نهایت نتیجه ی گرفته شده همون جمله ی اوله:بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد.
دیدگاه ها [ ۱ ]