رفته...هنوز هم نفسم جا نیامده است
عشق کنار وصل به ماها نیامده است
معشوق... آنچنان که تویی دیده روزگار
عاشق چو من هنوز به دنیا نیامده است
صدبار وعده کرد که فردا ببینمش
صد سال پیر گشتم و فردا نیامده است
یک عمر زخم بر جگرم بود و سوختم
یکبار هم برای تماشا نیامده است
ای مرگ! جام زهر بیاور که خسته ایم
امشب طبیب ما به مداوا نیامده است
دل خوش به آنم از سر خاکم گذر کند
گیرم برای فاتحه ی ما نیامده است
حامد عسکری
سلام وبتون عالیه راستش بعد از مدت ها ی وبی زدم که اگر سربزنی و باهم تبادل داشته باشیم خوشحال میشم ، خوشحال میشم اگر سربزنی اینجوری هم بازید من میره بالا و هم من میتونم بهت سربزنم منتظره حضور گرمت هستم
بسیار زیبا
دیدگاه ها [ ۲ ]