• /

    نجوا

  • /

    نجوا

  • /

    نجوا

  • /

    نجوا

  • /

    نجوا

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

غزل بعد از مرگ

می رسی نامه ی بر باد ولی بعد از مرگ
من تو را می برم از یاد ولی بعد از مرگ"*
من اسیرم به غمت، بندی زلفت شده ام
می شوم عاقبت آزاد... ولی بعد از مرگ
گفته ای بر سر قبرم قدمی می آیی
می شود خانه ام آباد ولی بعد از مرگ؟
راضی ام، من به خدا راضی به مردن هستم
می شود گر دلتان شاد ولی بعد از مرگ.....
یاد من.... یاد غزلهام اگر افتادید
یاد این قطعه ی فریاد... ولی بعد از مرگ....
بنویسید به سنگ لحدم: راه نگار...
عاقبت سوی من افتاد.... ولی بعد از مرگ
عاقبت پای به روی سر من نیز گذاشت
دلبر آمد سوی میعاد ولی بعد از مرگ
ای غزل! نامه ی من! می رسی آخر به نگار
می رسی نامه ی بر باد ولی بعد از مرگ
*احسان افشاری

 

  • پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
  • ۰

غزل شباهت

 

 

 

من، شباهت های دردآلود با «در» داشتم
از فشار بی کسی دیوار، در بر داشتم
تکیه ام بر شانه ی دیوار بود و مثل در
از عبور او دلی در سینه پرپر داشتم
می گذشت از من، عبورش درد و درمان بود و من
سخت بر اعجاز چشمی ناز، باور داشتم
دست در دست یکی که من نبود، از من گذشت
قژقژی در سینه.... انگاری ترک برداشتم
چینی قلبم ترک برداشت، ویران تر شدم
دردهایی بود و من، یک درد دیگر داشتم
می رود با یاری جز من، می رود با رفتنش
مثل زلف او به باد آنچه که در سر داشتم
من گذرگاهی برایش بودم و از من گذشت
او شبیه دیگران..... من دیده ای تر داشتم
"هر که آمد ، ضربه ای بر من زد و از من گذشت
من، شباهت های دردآلود با «در» داشتم"*
*مژگان عباسلو

  • پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
  • ۰