• /

    نجوا

  • /

    نجوا

  • /

    نجوا

  • /

    نجوا

  • /

    نجوا

۲۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

شل سیلوراستاین

خورشید را میدزدم فقط برای تو!
میگذارم توی جیبم تا فردا بزنم به موهایت
فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم!
فردا تو می فهمی 
فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت .
می دانم! آخ ... فردا !
راستی چرا فردا نمی شود؟
این شب چقدر طول کشیده ..چرا آفتاب نمی شود؟
یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟!

"شل سیلوراستاین
  • چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • ۳

اصغر معاذی

چشم می گذارم

می شمارم آخرین نفسهایم را

قایم می شوی...

خوب می دانم کجای سینه ی منی

اما هربار دلم خواسته از من ببری...

چشم می گذاری

خودم را گم می کنم جای همیشگی ـ داخل کمد لباسهایت ـ

در آغوش پیراهنی با دکمه های باز

جایی که هیچ وقت نخواهی پیدایم کنی تا خوابم ببرد...

گاهی می ترسم از تاریکی!

چشم از من برندار...!

 

اصغر معاذی

  • چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • ۱

حسین منزوی

وقتی تو نیستی ...

شادی کلام نامفهومی ست !

و " دوستت می‌ دارم " رازی‌ ست ،

که در میان حنجره‌ ام دق می‌کند !

و مـــَـن چگونه بی‌ تو نگیرد دلم ؟

اینجا که ساعت وآیینه و هوا ،

به تو معتادند ...

 

حسین منزوی

  • چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • ۲

قیصر امین پور

از تمام رمز و راز های عشق

جز همین سه حرف

 جز همین سه حرف ساده ی میان تهی

چیز دیگری سرم نمی شود

من سرم نمی شود

ولی..

راستی

دلم چه می شود

 

قیصر امین پور

  • چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • ۰

افشین صالحی

روزی چند بار دوستت دارم

یک‌بار وقتی که هوا بَرَم می‌دارد

قدم می‌زنیم

وقتی که خوابم می آید

تو می آیی

یک‌بار وقتی که باران ناز می‌کند

دلِ ناودان می‌شکند

می‌بارد

وقتی که شب شروع می‌شود

تمام می‌شود.

یک بار دیگر هم دوستت دارم!

باقیِ روز را

هنوز را

 

افشین صالحی

  • چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • ۰

سید مهدی طباطبایی

نوشته بود برایم:

خودت،

سه نقطه،

تمام."

نوشتمش که:

"دلم،

چون؟

چرا؟

چگونه؟

کدام؟ "

نوشته بود و نوشتم؛ نوشتن آسان است.

گذشته بود و گذشتم؛ گذشتن آسان نیست...

 

 

سید مهدی طباطبایی

  • چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • ۱

حسن بیاتانی

این که با کسی که بی قرار نیست
صبح و شب
گفتگو کنی که انتظار چیست
    خنده دار نیست؟
....
خنده دار نیست؟
این که با کسی که در دلش قرار نیست
صبح و شب
گفتگو کنی که انتظار چیست؟

 

حسن بیاتانی

 
  • چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • ۰

احسان پرسا

پرنده

عاشق دریا بود

مرغ دریایی نام گرفت

کی

مرا به نام تو می خوانند.

 

احسان پرسا

 

 

  • چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • ۰

ییلماز اردوغان

از من شعر می‌خواهی
شعری پر از تشبیه و استعاره
ببخش عشق‌ام
در خورجین‌ام هیچ چیز شبیه به زیبایی تو ندارم. . .



ییلماز اردوغان
  • چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • ۰

یاسر فنبرلو

ای که در وقت پریدن هوس من بودی 
وقت پرپر زدنم باش تماشا دارد ! 
آنچه عشق ِ تو به روز ِ من ِ مجنون آورد 
مثل دعوای دو اوباش تماشا دارد !
امشب این مست ، نفهمیده چه با خود کرده
تو بمان ! حالت ِ فرداش تماشا دارد ...

یاسر قنبرلو
 
 
  • چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • ۱