عصری است غروب آسمان دلگیر است ،
افسوس برای دل سپردن دیر است
هر بار بهانه ای گرفتیم و گذشت ،
عیب از من و توست ، عشق بی تقصیر است
من میل دیدار تو دارم باخبر باش
در این شهر گرفتار توام
گفته بودی که طبیب بیمارانی
پس طبیب دل من باش که گرفتار توام