عصری است غروب آسمان دلگیر است ،
افسوس برای دل سپردن دیر است
هر بار بهانه ای گرفتیم و گذشت ،
عیب از من و توست ، عشق بی تقصیر است
من میل دیدار تو دارم باخبر باش
در این شهر گرفتار توام
گفته بودی که طبیب بیمارانی
پس طبیب دل من باش که گرفتار توام
ای روزگار
من راه نرفته زیاد دارم ....
اما با تو ، زیاد راه آمده ام .....!
بعضی چیزهارو "باید" بنویسیم
نه برای اینکه همه "بخونن" و بگن "عالیه" ،
نـــــــــــــــــــــــــه
فقط برای اینکه "خفه" نشیم
همین.........!!!!!!!
کاش وقتی آسمان بارانی است ،
چشم را با اشک باران تر کنیم
کاش وقتی که تنها میشویم ،
لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .

ای روزگار !
برایم مشخـــص کن
اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی
می خواهـــم رقصــم را با سازت هماهنگ کنم … !