شبیه باد همیشه غریب و بیوطن است
چقدر خسته و تنها، چقدر مثل من است
کتاب قصه پر از شرح بیوفایی اوست
اگرچه او همهی عمر فکر ما شدن است
چه فرق میکند عذرا و لیلی و شیرین؟
که او حکایت یک روح در هزار تن است
قرار نیست معمای مبهمی باشد
کمی شبیه شما و کمی شبیه من است
کسی که کار جهان لنگ میزند بی او
فرشته نیست، پری نیست، حور نیست، زن است!
مژگان عباسلو
آماده ام تا عشقمان ضربالمثل باشد
البته چشمانت اگر مرد عمل باشد
قد نگاهت کاش لبهایت به حرف آیند
تا عشق, نه ... اسطوره حتی محتمل باشد
اینجا لب از لب وا کنی فرصت فراهم هست
تا بیت آخر صحبت از ماه عسل باشد
بهمن به تن دارم تو با آغوش مردادیت
اردیبهشتم کن که اوضاع معتدل باشد!
اینجا بگو, اینجا همین مصرع که تا فردا
آوازه مان پیچیده در بین الملل باشد
هــیچ چیز غم انگیزتر از این نیست ڪه
ڪسے ڪه دوستش دارے
هــیچ تلاشے براے نگه داشتنت نڪند!