چشمان سیاه تو مرا خواهد کشت
افسون نگاه تو مرا خواهد کشت
این گونه که آه می کشد لب هایت
پس لرزه ی آه تو مرا خواهد کشت
در راس قرار هرشبت می آیم
تا قله ی شب در طلبت می آیم
با کوزه ای از جنس عطش بر سر دوش
تا چشمه ی شیرین لبت می آیم
تو نیستی و این در و دیوار هیچوقت…
غیر از تو من به هیچکس انگار هیچوقت…
اینجا دلم برای تو هِی شور میزند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچوقت…