• /

    نجوا

  • /

    نجوا

  • /

    نجوا

  • /

    نجوا

  • /

    نجوا

۷۷۲ مطلب توسط «علی ...» ثبت شده است

گاهی دلم می گیرد

  1. گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!
     
    گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!

    نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...!

    ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز دیگر ے ست !
  • يكشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۵
  • ۰

یه دیوونه

  1. من دیـــــــــــوونه نیستم

    من فقط یک جــــــور خـــــــــــــــاص

    که بقیه نمیتوونند

    تـــــــو را 
    دوســـــت دارم
  • يكشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۵
  • ۰

شعر بافتن

موهایت را
هر کسی می تواند ببافد
اما...
روزی خواهی فهمید
دیگر
هیچکس مثل من
با موهایت
شعر نخواهد بافت...!

مصطفی زاهدی 

  • جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵
  • ۲

زندگی خیلی کوتاه است

زندگی خیلی کوتاه است
قوانین را کنار بگذار
بدی ها را ببخش
آهسته و طولانی ببوس
یک عاشقِ واقعی باش
تا می توانی بخند

و هیچ وقت از چیزی که بر روی لبانت خنده نشانده
پشیمان نشو

- مارک تواین

  • جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵
  • ۰

دستم به آغوشت نمی رسد

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد

و بوسیدنت موکول شده

به تمامی روزهای نیامده ..

 

حالا که هر چه دریا و اقیانوس را

از نقشه جهان پاک کردی

 

مبادا غرق شوم در رویایت

 

باید اسمم را

در کتاب گینس ثبت کنم

تا همه بدانند

- زنی

 با سنگین ترین بار دلتنگی

روی شانه هایش -

تو را دوست میداشت

 

میبینی

عشق همیشه

جاودانگی می آورد

 

 

"گیلدا ایازی"

  • سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵
  • ۱

ولادت حضرت فاطمه س مبارک

  • چهارشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۵
  • ۱

میلاد مبارک

  • چهارشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۵
  • ۰

روز مادر مبارک

BABOL2011.BLOGFA.COM-3

 

  • چهارشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۵
  • ۰

سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است

 

سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است
که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است
تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما
شبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است
رها کن آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز
به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است
مرا ببخش ! بدی کرده ام به تو، گاهی
کمال عشق ، جنون است و دیگرآزاری است
مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست
ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است
بهشت من ! به نسیم تبسمی دریاب
جهانِ جهنم ما را ، که غرق بیزاری است

حسین منزوی

  • يكشنبه ۸ فروردين ۱۳۹۵
  • ۰

اگر عشق نبود

از غم خبری نبود اگر عشق نبود 
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟
بی رنگ تر از نقطۀ موهومی بود 
این دایرۀ کبود ، اگر عشق نبود 
از آینه ها غبار خاموشی را 
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود ؟
در سینۀ هر سنگ دلی در تپش است 
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود ؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود 
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود ؟ 

 

قیصر امین پور

  • يكشنبه ۸ فروردين ۱۳۹۵
  • ۰