زیـبـا تـریـن پـازل دنـیـاسـت…
وقـتـی فـاصـلـه ی بـیـن انـگـشـتـانـم…
بـا انـگـشـتـان ” تــــو ” پـر مـیـشـود …!!!
من که به هیچ دردی نمیخورم …
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …
نمیدانم
گنجشک ها که آنقدر شبیه همند
چطور همدیگر را میشناسند
و نمیدانم
چقدر شبیه من هست
که تو دیگر مرا نمیشناسی!
زخم هایم به طعنه می گویند دوستانت
چقدر با نمک هستند!!!!
به سرنوشت بگویید:
اسباب بازی هایت بی جان نیستند،آدمند،میشکنند...
آرامتر...
لبخند زدن خیلی راحت تره
تا بخوای به همه
توضیح بدی چرا
حالت خوب نیست ...