من منتظرت شدم ولی در نزدی
بر زخم دلم گل معطر نزدی
گفتی که اگر شود می آیم اما
مرد این دل و آخرش به او سر نزدی
روز هـــــــــــای تعطیل
سخت تـــــــــــر میگذرد،
زیرا که میدانم وقت داری
به من بیندیشی
ولی نمی اندیشی...!
زیـبـا تـریـن پـازل دنـیـاسـت…
وقـتـی فـاصـلـه ی بـیـن انـگـشـتـانـم…
بـا انـگـشـتـان ” تــــو ” پـر مـیـشـود …!!!
من که به هیچ دردی نمیخورم …
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …
نمیدانم
گنجشک ها که آنقدر شبیه همند
چطور همدیگر را میشناسند
و نمیدانم
چقدر شبیه من هست
که تو دیگر مرا نمیشناسی!