لا به لای ساز نفسهایت ، پنهان می شوم
اشک می شوم ! تا بمانم … تا نرانی مرا …!
من ” آه ” می کشم و تو ” انگ ” می زنی!
و این غم انگیز ترین ” آهنگ ” دنیاست…!
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم ، یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﮔﻔﺘـــــــــــﻪ ﺍﻧﺪ : "ﺩﻭﺭﻱ ﻭ ﺩﻭﺳــــﺘﻲ”
ﻳﺎ ﻃﻌــــﻢ ﺩﻭﺳـــــﺘﻲ ﻧﭽﺸﻴـــﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻳﺎ ﺩﺭﺩ ﺩﻭﺭﻱ ﻧﮑــــــﺸﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ . . .
آدم مست باشه ، اما پست نباشه!
آدم سر کار باشه ، اما سربار نباشه!
آدم بیکار باشه ، اما بی عار نباشه!
آدم بی کس باشه ، اما ناکس نباشه!
آدم بی صفا باشه ، اما بی وفا نباشه!
آدم دلتنگ باشه ، اما دل سنگ نباشه!
خلاصه کنم ...
آدم مرد نباشه ، اما نامرد هم نباشه
در این انبوه ویرانی ...
کمی تا قسمتی ابری ...
و شاید باز بارانی ...

دیـــروز ، همیـــن حَـوالـــی
زلـــزله ای آمــد...
حـالا همـه حـالـَم را می پـُرسند !!!
بـی خـبـر از اینـکـه " مــَن"
بـه ایـن لـرزیـدنـهـا
سالهـاسـت کـه عـادت کـَرده ام.
بـه لـرزشـهای شـَدیدِ شـانه هایـَم
و تـَـرَکــــهای عمــیــقِ قــلــبــم...
امـّـا هنـوز " خـــوبَـــم!!! "