جایی که قلب اسمانش بی قرار است
باید بدانی عشق با من همجوار است
انجا که بعد از سالها چشم انتظاری
سهم زمین یکبار دیگر انتظار است
جایی که خورشید از نفس افتاده باشد
انجا که مهتابش به حال احتضار است
جاییکه گرد باور اینه هایش
یأسی گناه الود از جنس غبار است
انجا همان جایی که نامش اشنا نیست
بی شک جنون از عشق در حال فرار است
دیدگاه ها [ ۰ ]هیچ دیدگاهی هنوز ثبت نشده است