دل خوشــ ــم با غزلـ ـی تازه، همیـ ـنم کافـــ ـی ست!
تو مرا باز رسـ ـاندی به یقیـــــ ـنم کافــ ـی ست!
قانعـ ـم، بیشــتر از این ، چه بـ ـخواهـ ـم از تو
گاه گاهـ ـــی که کنـ ـارت بنشینم کافــــ ــــی ست!
گلـ ـه ای نیسـ ـت، من و فاصـ ـلههـا همزادیـم
گاهـ ـی از دور تو را خــ ـوب ببینـ ــم کافــــ ـــــی ست!
آسمانـ ـی! تو در آن گستـ ـره خورشـ ـیدی کن
من همیـ ـن قدر که گرماسـ ـت زمینم کافــ ــــی ست!
من همیـ ـن قدر که با حـ ـال و هوایـت گهـ ـــگاه
برگـ ـی از باغچــه ی شعر بچـ ـینم کافـــ ــــی ست!
فکـ ـر کـــردن به تو یعنــ ــی غزلـ ـی شورانگیز
که همینــــ شوق مـ ـرا، خـ ـوب ترینم کافــــ ـی ست!
دیدگاه ها [ ۰ ]هیچ دیدگاهی هنوز ثبت نشده است